4516 Pine Tree Lane,Washington 15538087991 [email protected]

با استفاده از از pulveriser

ویپورایزر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادویپرایزر مبدل حرارتی تجهیزی است که بدون نیاز به برق یا آب و تنها با استفاده از جریان هوا می‌تواند میعانات گازی مثل نیتروژن، اکسیژن، آرگون و . از حالت مایع به گاز تبدیل کند.

pulveriser با استفاده از زغال سنگ سنگ آهن ...

Contribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.

ترجمه pulverize به فارسی ، فرهنگ لغت ... - Glosbe

ترجمه "pulverize" به فارسی. ساییدن, (خرد کردن و تبدیل به پودر کردن) آس کردن یا شدن, (مجازی) منهدم کردن بهترین ترجمه های "pulverize" به فارسی هستند. نمونه ترجمه شده: congratulated Christophe on the maestria with

pulverise - معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس

Using a pestle and mortar, pulverise the bran to a coarse powder. [ترجمه گوگل] با استفاده از هاون و هاون سبوس را پودر کنید تا به صورت پودر درشت درآید [ترجمه ترگمان] با استفاده از یک دسته هاون و خمپاره انداز، و برن را

ترجمه کلمه pulverize به فارسی دیکشنری ...

1 آسیاب کردن پودر کردن، ساییدن. formal. مترادف و متضاد crush. 1.The seeds can be used whole or pulverized. 1. این دانه‌ها هم می‌توانند یا درسته یا آسیاب‌شده استفاده شوند.

ویپورایزر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

ویپورایزر. ویپرایزر مبدل حرارتی تجهیزی است که بدون نیاز به برق یا آب و تنها با استفاده از جریان هوا می‌تواند میعانات گازی مثل نیتروژن، اکسیژن، آرگون و .

ترجمه کلمه pulvériser به فارسی دیکشنری ...

ترجمه کلمه pulvériser به فارسی دیکشنری فرانسه بیاموز. keyboard. 1 . اسپری کردن 2 . خرد کردن 3 . نابود کردن. [فعل]

ترگمان - ترجمه pulverize به فارسی معنی ...

معانی: «(خرد کردن و تبدیل به پودر کردن) آس کردن یا شدن، آرد کردن یا شدن، آردین کردن یا شدن، ...»، مترادف‌ها و کلمات مشابه «pulverize» در ترگمان، سرویس مترجم هوشمند روان رایگان و آنلاین

ژاپن برای حمل و نقل در اکسپو ۲۰۲۵ ...

1 天前  اكسپو ۲۰۲۵ اوزاکا در ژاپن یكی از بزرگترین نمایشگاه‌های صنعت و فناوری در جهان به شمار می‌آید. ژاپنی‌ها می‌خواهند در این نمایشگاه از تاکسی‌پرنده برای برخی جابه‌جایی‌ها استفاده کنند.

معنی pulverize به فارسی فست دیکشنری

مترادف و متضاد pulverize. Synonyms: abrade, atomize, beat, bray, break up, buck, comminute, contriturate, crumble, crunch, crush, flour, fragment, fragmentalize, fragmentize,